گروه آموزش هنر مدارس بروجرد

هنر برتر از گوهر آمد پدید

گروه آموزش هنر مدارس بروجرد

هنر برتر از گوهر آمد پدید

آشنایی با رشته های هنری ایرانی

 

 

 

مینیاتور ( نقاشی ایرانی )

 

 

 


   واژه‌ ی مینیاتور که‌ مخفف شده ی کلمه ی فرانسوی مینی موم ناتورال و به‌ معنی طبیعت‌کوچک‌ و ظریف‌ است‌ و در نیمه ی اول‌ قرن اخیر و حدودا از دوره‌ ی قاجاریان وارد زبان‌فارسی‌ شده، اصولا به‌ هر نوع پدیده ی هنری ظریف‌ (به‌ هر شیوه یی‌ که‌ ساخته شده باشد)‌اطلاق می‌شود و در ایران برای شناسایی‌ نوعی‌ نقاشی‌ که‌ دارای سابقه و قدمتی بسیار طولانی‌ ‌است‌ به‌ کار می‌رود.‌


این‌ هنر که‌ به‌ اعتقاد اکثر محققان در ایران تولد یافته، بعد به‌ چین راه برده‌ و از دوره‌ ی‌مغولها به‌ صورتی‌ تقریبا تکمیل تر به‌ ایران برگشته و هنرمندان ایرانی‌ تلاش بی‌ شائبه یی‌‌را صرف تکمیل و توسعه ی آن کرده‌اند از جمله هنرهائی‌ است‌ که‌ قابلیت به‌ تصویر‌درآوردن‌ تمامی‌ طبیعت را در قالبی کوچک‌ دارد. اما نباید چنین پنداشت‌ چون مقیاس‌تصاویر در مینیاتور سازی‌ بسیار کوچک‌ است‌، بنابراین‌ تنها بخش کوچکی از طبیعت را‌میتوان در این‌ تابلوها تصویر نمود، یا چون الهام بخش مینیاتوریست طبیعت است‌، وی‌ ناچار‌میباشد فقط مناظری از طبیعت را ترسیم کند. بلکه کوشش‌ در ایجاد و القای هر چه‌ بیشتر‌زیبایی‌ و تفهیم آن صفت ویژه یی‌ است‌ که‌ مینیاتور سازی‌ را از سایر انواع نگارگری ایران‌جدا می‌کند و مینیاتوریست هنرمندی است‌ که‌ آنچه را خود می‌اندیشد یا می‌پندارد که‌‌بیننده علاقمند به‌ دیدن آن است‌ تجسم می‌بخشد و به‌ هیچوجه‌ تابع‌ مقررات و قوانین حاکم‌‌بر فضای نقاشی‌ نیست.‌ 


 

مینیاتورهای امروز ایران، همان نقاشی‌ کلاسیک اروپا (سبک امیرسیونیسم و به‌ دنبال آن‌شیوه های مدرن‌ نقاشی‌ اروپائی‌) است‌ و هر چند گروهی‌ نوشته اند که‌ به‌ هنگام ظهور اسلام، ‌ایرانیان در هنر نقاشی‌ دارای سنتی کهن بوده‌اند. اما هیچ سند معتبری که‌ این‌ ادعا را ثابت‌‌کند در دست‌ نیست و اصولا این‌ گونه‌ اظهار نظ‌ر کردن‌ بیشتر منطبق بر واقعیت است‌ که‌‌مکاتب‌ مینیاتورهای ایرانی‌، از قرون‌ بعد از اسلام آغاز شده و در قرون‌ اولیه ی بعد از ظهور‌اسلام، هنر ایران با ابتکاراتی‌ در خط‌وط عربی‌ تداوم‌ یافته و بهترین‌ نسخه های قرآن کریم‌ را‌هنرمندان مبتکر ایرانی‌ نوشته اند و به‌ تزئین و تذهیب مصحف شریف‌ پرداخته اند و طلاکاری‌ ‌حواشی‌ و سر لوحه‌ ی قرآن و طرحهای اسلیمی و ختایی‌ و گردش‌های ترکیب بندی آنها را به‌ ‌شیوه ی مخصوصی که‌ امروزه‌ آنرا استیلیزه می‌نامیم ابداع کردند و در ادامه‌ ی این‌ ابداع و ‌ابتکار، نقاشی‌ بر اساس متن کتب و نوشته ها نیز رواج یافت‌ که‌ مینیاتورهای مکتب بغداد‌سر آغاز آن است‌.‌

مکتب بغداد، از آن جهت که‌ نوعی‌ نقاشی‌ بدوی‌ است‌ تا حدودی‌ نشان از فقدان مهارت‌ و‌قدرت‌ هنری سازندگانش‌ دارد و بیشتر در بر دارنده ی قصه ها و روایات مذهبی است‌.‌هنرمندان مکتب بغداد، اکثرا ایرانی‌ بوده‌اند و معمولا نیز به‌ سفارش‌ و دستور روسای‌قبایل‌ عرب کتب خط‌ی‌ را با ذوق‌ خود تزئین میکردند و روش‌ کار آنها به‌ اکثر نقاط دور و‌نزدیک‌ ایران راه یافته بود و تا دوران سلجوقیان که‌ نقاشی‌ ایران ترقی‌ محسوسی‌ کرد ادامه‌‌یافت‌.‌

بعد از حمله ی چنگیز به‌ ایران و از رونق‌ افتادن‌ بغداد که‌ مرکز تجمع هنرمندان بود و از آنجا ‌که نخستین فرمانروایان مغول در شمال غربی‌ ایران و در تبریز و مراغه‌ مستقر شدند، خواه‌ناخواه هنرمندان در آن منطقه گرد آمدند و به‌ دلیل علاقه‌ و تمایل‌ مغولان به‌ هنر چینی،‌جذب ذوق‌ آزمایی‌ در این‌ زمینه شدند.‌

ناگفته نباید گذاشت‌ که‌ نقاشی‌ به‌ شیوه ی چینیها، با هجوم مغولان به‌ ایران نیامد، بلکه‌نقاشی‌ ایران سالها قبل از تهاجم‌ چنگیز با اسلوب و روش‌های هنر چین در سراسر خاور‌میانه‌ شهرت و اعتبار داشت‌ و در شاهنامه‌ ی فردوسی‌ نیز به‌ این‌ مط‌لب اشاره‌ شده و احتمال ‌میرود که‌ ترکان سلجوقی‌ مروج‌ این‌ شیوه در ایران بوده‌ باشند. منتهی ایرانیان شیوه ی‌نقاشی‌ چینی را با دید خاص هنری خود تلفیق کردند و کاشی‌ هایی‌ که‌ امروزه‌ نمونه‌ هایی‌ از‌آن در دست‌ است‌ نشان می‌دهد که‌ سالها پیش از حمله ی مغول به‌ ایران، همان سبک و‌شیوه و رنگ‌آمیزی و طراحی‌ که‌ بعدها به‌ صورت‌ نقاشی‌ کتب مورد استفاده‌ قرار گرفت‌، در‌ایران اعمال شده و اگر دست‌ حوادث‌ کتاب خانه‌های بزرگ‌ ایران را معدوم‌ نکرده‌ بود امروز‌به راحتی می‌توانستیم نسخی را که‌ متعلق به‌ دوران پیش از مغول بوده‌ و همان ویژگی‌‌مینیاتورهای مکتب هرات یا مراغه‌ و مکاتب‌ دیگر بعد از مغول را داشته ببینیم.‌

در ابتدای حمله مغولان به‌ ایران، هنر نقاشی‌ به‌ واسط‌ه‌ی قتل عام هنرمندان رونق‌ خود را از ‌دست‌ داد. ولی‌ بعد از چند سال سران مغول به‌ فکر ترویج‌ هنر افتادند و برای عملی ساختن‌این‌ منظور عده یی‌ نقاش چینی را از راه مغولستان به‌ ایران آوردند و کوشیدند تا نقاشی‌‌چینی را در ایران رایج‌ سازند و هنرمندان ایرانی‌، اگرچه‌ تحت تاثیر این‌ مساله‌ قرار گرفتند،‌اما بر خلاف نقاشان چینی هرگز طبیعت را به‌ عنوان نهایتی از احساسات و عواطف و به‌ گونه‌‌یی مجرد و انتراعی‌ مورد توجه‌ قرار ندادند و بیشتر به‌ انسان و تفکراتی‌ در حالات انسانی‌‌پرداختند و به‌ همین جهت است‌ که‌ کمتر مینیاتور ایرانی‌ را بی‌ صورت‌ و هیات انسانی‌‌میتوان یافت‌. هرگز پیوندهای خود را با شعر، فرهنگ و شیوه های تفکر بومی‌ نبریده و‌افسانه‌ها، اساطیر، قهرمانان ملی، سنن و شیوه های زندگی‌ ایرانی‌ همواره‌ نمودی‌ آشکار در‌آثار آنان داشته و این‌ وابستگی به‌ زندگی‌ وا عتقادات ملی تا جایی‌ قوی است‌ که‌ به‌ مینیاتور‌ایرانی‌، علیرغم‌ پیوندها و نقاط مشترک فراوانش‌ با سایر مکاتب‌ آسیایی‌ (از جمله شیوههای‌نقاشی‌ هندی، چینی و ژاپنی) وجه‌ ی خاصی می‌دهد و باعث‌ تمایزش از هنر سایر ملتها و‌ممالک‌ می‌شود و این‌ وضعیت تا دوران ایلخانیان و تیموریان ادامه‌ داشت‌ و به‌ قدری‌ مورد‌توجه‌ بود که‌ یکی از شاهزادگان تیموری‌ به‌ نام بایسنغر میرزا که‌ خط‌اطی هنرمند بود،‌سرپرستی امور هنری را در شهرت هرات به‌ عهده گرفت‌.‌

در آن زمان، شهر هرات مرکز تجمع هنرمندان شده بود و معروف‌ است‌ که‌ فقط در یک‌‌آموزشکده ی نقاشی‌، شصت استاد به‌ تعلیم هنر جویان و انجام سفارشات محوله‌ اشتغال‌داشتند. معروفترین‌ استاد کاران مکتب هرات کمال الدین‌ بهزاد است‌ که‌ کتاب مصور و‌معروفی‌ به‌ نام ظفر نامه‌ ی تیموری‌ دارد و به‌ جرات می‌توان آثار وی‌ را از لحاظ حالت‌ چهره ها،‌حرکت‌ قلم، انتخاب موضوع و نمایش‌ دادن‌ وقایع‌ سرآمد تمام مینیاتورهایی‌ دانست ک قبل‌یا بعد از او در ایران ساخته شده است‌.‌

رویهمرفته آثار مینیاتور ایران در مکتب هرات، به‌ علت سابقه ی ممتد و آزادی‌ عمل قابل‌‌توجهی که‌ بعد از مکتب بغداد برای هنرمندان به‌ وجود آمد، تا حدی پیشرفت‌ نمود که‌ آثار‌دوره‌ هنر نقاشی‌ و مینیاتور سازی‌ ایران، بعد از دوره‌ ی هرات، با همان شرایط‌ تکمیل یافته‌ی خود به‌ عصر صفویان منتقل شد و بعد از آنکه تبریز به‌ عنوان پایتخت انتخاب گردید،‌استاد کمال الدین‌ بهزاد به‌ آنجا دعوت و عهده دار سمت ریاست‌ کتابخانه‌ ی سلطنتی شد و‌همراه با استاد کاران بزرگ‌ این‌ دوره‌ نظ‌یر، آقا میرک، سلطان محمد، حسین پاکوب وعده یی‌‌دیگر کوشید تا این‌ هنر را تعالی‌ و تکامل‌ بخشد.‌

سبک و مکتب نقاشی‌ دوره‌ صفویه‌ را در یک‌ تقسیم بندی کلی می‌توان در دو بخش کاملا‌جدا از هم‌ مورد بررسی‌ قرار دارد. ‌

اول‌ مکتب تبریز که‌ تا وقتی پایتخت به‌ قزوین‌ منتقل شد به‌ همان شیوه یی‌ که‌ ذکر آن‌گذشت‌ تداوم‌ داشت‌. مینیاتورهای این‌ دوره‌، همه در یک‌ نوع و از لحاظ ظرافت‌ کاری‌ و‌حرکت‌ قلم و طرح و رنگ‌ دنباله‌ ی مکتب هرات است‌ و فقط مختصری با آن تفاوت‌ دارد.‌

دوم‌ مکتب اصفهان که‌ بعد از انتقال پایتخت به‌ اصفهان شکل گرفت‌ و طی آن سبک و شیوه ‌ی کار دچار دگرگونی‌ هایی‌ کاملا چشمگیر شد که‌ نمونه‌ ی بارز و مشخص آن نقوش تزئینی‌مساجد اصفهان، کاخ چهل ستون و عمارت‌ عالی‌ قاپو است‌ ‌

معروفترین‌ نقاش این‌ دوره‌، رضا عباسی‌ است‌ که‌ در زمان شاه عباس دوم‌ صفوی در اصفهان ‌میزیست.‌

شاه عباس چون نقاش بو دو هم‌ اینک نیز نمونه‌ هایی‌ از آثار هنری او در موزه‌ ی گلستان‌موجود است‌ توجه‌ خاصی به‌ گسترش هنر نقاشی‌ داشت‌ و به‌ دلیل و تشویقی که‌ از‌هنرمندان به‌ عمل می‌آورد مینیاتور سازی‌ در دوره‌ ی او از جهت توسعه و قدرت‌، مهارت‌ و‌سرعت‌ کار نقاشان ترقی‌ فوق العاده‌ یی‌ کرد و هنرمندان توانستند در حدی وسیعتر از‌مکتبهای هرات، تبریز و قزوین‌، با هنر چینی و تاثیر پذیری از آن فاصله بگیرند و اصالت‌‌ایرانی‌ به‌ آثار شان بدهند و با ساده‌ کردن‌ نقوش و سرعت‌ عمل بیشتر، نقاشی‌ را از روی‌‌صفحه ی کاغذ به‌ صورتی‌ دیواری‌ در آورند.‌

اما ذکر این‌ نکته نیز ضروری‌ است‌ که‌ آثار این‌ دوره‌ به‌ هیچ وجه‌ قابل‌ مقایسه با مکتب هرات ‌نیست و از نظ‌ر ظرافت‌ ضعیفتر از مکتب هرات است‌ و فقط در آن نقوش تزئینی و‌گردش‌های اسلیمی و ختایی‌ و انواع ساقه‌ها و گلبرگها بسیار متنوع شده و اشکال آن که‌‌قبلا از چند نوع گل‌ و برگ و اسلیمی ریز تجاوز نمیکرد، به‌ بیش از پنجاه نوع اسلیمی و گل‌‌ابتکاری‌ بالغ‌ گردیده است‌.‌

موضوعی‌ که‌ از اواخر دوره‌ ی صفویه‌ و بعد از آن در سبک نقاشی‌ ایران خود نمایی‌ کرد نفوذ‌سایه‌ روشن‌ است‌ که‌ البته از روش‌ نقاشی‌ اروپائی‌ اقتباس شده و در دوره‌ ی زندیه‌ ادامه‌‌یافته و باعث‌ به‌ وجود آمدن سبک شیراز شده است‌.‌

سبک و شیوه ی آثار هنری دوره‌ ی زندیه‌ به‌ استثنای نقوش شاخه‌ها و گل‌ و برگ که‌‌اختصاص به‌ آن دوره‌ دارد، در قسمت صورت‌ سازی‌ و سایه‌ روشن‌ ها و طراحی‌ تصاویر و‌مناظر تفاوت‌ چندانی‌ با شیوههای دیگر رایج‌ در ایران ندارد. البته از اواخر دوره‌ی صفویه‌‌نقاشی‌ هایی‌ در دست‌ است‌ که‌ نشان می‌دهد شیوه ی نقاشی‌ به‌ طریقه ی سایه‌ روشن‌ دار،‌در اواخر این‌ دوره‌ شروع‌ به‌ خود نمایی‌ کرده‌ است‌.‌

مکتب نقاشی‌ قاجار که‌ از زمان فتحعلی شاه قاجار رونق‌ و رواج یافته تا حدودی‌ متاثر از سبک ‌شیراز و دارای پرسپکتیو است‌ و به‌ طور مساوی‌ از نقاشی‌های ایرانی‌ و اروپایی‌ مایه‌ گرفته‌است‌ و در اواخر دوره‌، به‌ تدریج‌ نفوذ سبک اروپایی‌ در نقاشی‌ ایران به‌ قدری‌ زیاد شده که‌‌هنرمندان با استفاده‌ از گراورهای رنگی و کپیه ی آثار نقاشی‌ اساتید دوره‌ ی، رنسانس‌ به‌‌کلی اصالت‌ ایرانی‌ خود را از دست‌ داده‌ و تابع‌ سبک و سیاق نقاشی‌ کلاسیک اروپا شده اند و ‌این‌ نفوذ هنر غرب در هنر ایران تا جایی‌ بود که‌ صنیع الملک نیز نتوانست از آن بر حذر‌بماند. به‌ طور مثال تصاویری که‌ این‌ استاد از رجال و بزرگان زمان خود با آبرنگ‌ ترسیم کرده‌، ‌با وجودی‌ که‌ اصالت‌ ایرانی‌ خود را حفظ نموده‌، اما بسیار نزدیک‌ به‌ شیوه های نقاشی‌ کلاسیک‌میباشد.‌

آثار معروف‌، محمودخان ملک الشعرای صبا نیز مربوط به‌ همین زمان است‌ این‌ استاد‌پیشرفت‌ هنر اروپا را در نظ‌ر داشته و تابلوی معروف‌ کاتب‌ او نشان میدهد که‌ بیشتر‌آثارش‌ سفارشی‌ بوده‌ است‌ در حالیکه تابلوی مط‌العه ی او بر خلاف شرایط‌ محیط به‌ میل‌خودش‌ ترسیم شده و احتمالا مورد استقبال مردم‌ نیز قرار نگرفته. کمال الملک نیز هنگامی‌ ‌که جهت مط‌العه به‌ ایتالیا و فرانسه سفر کرده‌ بود، به‌ دلیل اینکه نمیتوانست یا نمیخواست‌‌پذیرای سبک نقاشی‌ امپرسیونیسم باشد به‌ کپیه برداری‌ از آثار استاد کاران عصر رنسانس‌‌پرداخت‌ و به‌ همین جهت در بازگشت به‌ ایران و تاسیس مدرسه‌ ی صنایع‌ مستطرفه‌ (کمال‌الملک) در آخرین‌ سالهای حکومت‌ قاجاریه‌، به‌ تعلیم شیوه های نقاشی‌ عصر رنسانس‌‌پرداخت‌ و به‌ این‌ ترتیب، بعد از گذشت‌ چند سال، شیوه های نقاشان عصر قاجاریه‌ از بین‌رفت‌ و بقایای هنرمندان آزاد به‌ کپیه برداری‌، گراور و استفاده‌ از باسمه های چاپ شده اروپا ‌پرداختند و با تهیه ی آثاری‌ از شاهنامه‌ ی فردوسی‌ و شمایل‌های مذهبی به‌ کار خود ادامه‌‌دادند.‌

بعد از سقوط قاجاریه‌، نقاشی‌ ایران دو شکل کاملا جدا از هم‌ پیدا کرد و هنرمندان در دو‌دسته ی مستقل به‌ ادامه‌ ی کار هنری خود پرداختند:‌

گروه‌ اول‌ شاگردان کمال الملک بودند. ‌

نظیر: حسنعلی وزیری، ابوالحسن صدیقی محمد علی حیدریان، حسن شیخ و... که‌ همگی به‌‌شیوه ی خود استاد و اقتباس از طبیعت کار میکردند ‌

و دسته ی دوم‌ را افرادی‌ ‌

نظیر: محمد ابراهیم نقاش باشی‌، آقا امامی‌، هادی‌ تجویدی، علی درودی‌، حسین بهزاد، حاج‌مصور الملکی، محمد علی تذهیب، میرزا احمد نقاش، محمد مدبر و... تشکیل می‌دادند که‌ با ‌استفاده‌ از تکنیکهای مختلف و به‌ وسیله ی استفاده‌ از رنگ‌ روغن‌ یا آبرنگ‌، مینیاتورهای‌ریز یا تابلوهای بزرگ‌ نقاشی‌ میکردند و موضوعات تابلوهای آنان را نیز بیشتر مسایل‌ و‌موضوعات ملی تشکیل میداد.‌

در همین سالها، علاوه‌ بر مدرسه‌ ی صنایع‌ مستطرفه‌ ی سابق‌، هنرستان هنرهای ملی نیز‌تاسیس شد و عده یی‌ از هنرمندان قدیمی به‌ تهران آمدند و موسسه ی صنایع‌ قدیمه را‌تاسیس کردند.‌

این‌ سازمان هنری، بعد از چند سال که‌ زیر وزارت‌ پیشه و هنر سابق‌ اداره‌ می‌شد به‌ نامهای ‌هنرستان عالی‌ هنرهای باستانی‌ و هنرستان عالی‌ هنرهای نوین‌ به‌ کار خود ادامه‌ داد تا اینکه‌در سال 1339 کلیه ی موسسات هنری که‌ زیر نظ‌ر ادارات مختلف به‌ کار اشتغال داشتند در‌سازمان واحدی متشکل شدند و به‌ این‌ ترتیب اداره‌ ی کل‌ هنرهای زیبای کشور تاسیس شد ‌و چند سال بعد به‌ صورت‌ وزارت‌ فرهنگ و هنر (سابق‌) در آمد. از میان استادان حاضر،‌افرادی‌ نظ‌یر: علی کریمی ، محمود فرشچیان، محمد تجویدی علی مط‌یع، محمد علی زاویه‌،‌نصرت اله‌ یوسفی، عبدالله باقری و... که‌ اکثرا نیز جزو آموزش‌ دیدگان مدرسه‌ ی صنایع‌‌قدیمه هستند و نزد کمال الملک، هادی‌ تجویدی، احمد امامی‌ یا علی درودی‌ آموزش‌‌دیده اند، هنوز تلاشی‌ صمیمانه‌ در جهت حفظ و نگهداشت‌ این‌ هنر ارزنده دارند و هر یک‌‌شاگردان متعددی‌ تربیت کرده‌اند که‌ در حد خود در حکم حیثیتی والا برای مینیاتور سازی‌‌ایران هستند و در پایان لازم‌ به‌ تذکر است‌ که‌ هم‌ اینک نبض مینیاتور سازی‌ ایران در‌اصفهان می‌تپد و هنرمندان بر جسته ی این‌ رشته مهارت‌ و کار آیی‌ خود را رابط‌ه‌ با‌ارزش‌های منبعث از انقلاب اسلامی‌ صرف تجسم بخشیدن به‌ نمادهایی‌ روشن‌ و صریح‌ از‌اسلام، انقلاب، زندگی‌ مردم‌، سنتهای سالم‌ و ادبیات انسانی‌ این‌ مرزوبوم می‌کنند و‌ظرافت‌، وسعت طرح، گوناگونی‌ نقش و تنوع رنگی که‌ در کارهای آنان به‌ چشم می‌خورد‌بیشتر از آنجا ناشی‌ می‌شود که‌ هر کدامشان به‌ سهم خود، پیوسته در فکر اعتلای هنر‌ارزشمندشان هستند.‌

زیر بنای مینیاتور طراحی‌ است‌ و قدرت‌ قلم طراح در انتقال مفاهیم ذهنی بر روی‌ کاغذ‌میتواند نقش موثری در بافت‌ انرژی‌ و ارزش‌های آن داشته باشد.‌

طرحهای مینیاتور ایران، با بهره گرفتن از واقعیات و به‌ مدد اندیشه ی هنرمندان، پیوسته‌در جهت تکامل‌ گسترش یافته و غنای این‌ هنر بیشتر از هر چیز حاصل جستجو و تلاش‌هنرمندان در زمینه ی دستیابی‌ به‌ فضای تازه‌تر است‌.‌

سیاه قلم یکی از انواع مینیاتور است‌. ویژگی‌ این‌ نوع مینیاتور، در مقایسه با دیگر انواع‌نگاره‌ها که‌ تنوع بیشتری دارند، سادگی‌ و استفاده‌ از رنگ‌ کمتر است‌ و این‌ خصوصیت در‌مینیاتور سفید قلم نیز به‌ چشم می‌خورد.‌

در گونه‌ ی دیگری از مینیاتورهای ساده‌ که‌ به‌ سیاه قلم رنگی موسوم است‌، قسمتهایی‌ از‌طرح با رنگ‌های متنوع آراسته می‌شود.‌

رنگ‌های روحی‌ که‌ معمولا نقوش ظریف‌ و نازک‌ کاری‌های مینیاتور با آن ساخته و پرداخته‌میشود باز گو کننده ی احساسات رقیق و انسانی‌ هنرمند بوده‌ و از آن بیشتر برای تجسم‌بخشیدن به‌ حالات درونی‌ و بیان احساس هایی‌ که‌ ریشه در پاکی‌ سرشت‌ انسان دارد‌استفاده‌ میشود.‌

گونه‌ ی دیگر رنگ‌ هایی‌ که‌ در ساخت‌ مینیاتور مورد استفاده‌ قرار میگیرد رنگ‌های جسمی‌است‌. این‌ نوع رنگ‌ که‌ از غلظت‌ و ثبات بیشتری برخوردار است‌ برای ساخت‌ تابلوهای پرکار‌مصرف می‌شود و بازگو کننده ی آن دسته از خصوصیات و حالاتی‌ است‌ که‌ در تضاد با‌احساسات لط‌یف و انسانی‌ می‌باشد.‌

نقوش تمیثلی پرندگان و حیوانات گوناگون به‌ همراه طرحهای شاخه‌ و گل‌ و برگ و خط‌وط‌اسلیمی و ختایی‌، بخش مهمی از مینیاتور را تشکیل می‌دهد که‌ تذهیب تشعیر نام دارد و‌معمولا اطراف و کناره‌ ی نگاره‌ها با آن تزئین می‌شود.‌

در بسیاری‌ موارد تشعیر و تذهیب مراحل‌ نهایی‌ ساخت‌ یک‌ اثر مینیاتوری‌ است‌ و انجام آن‌کار تهیه ی نگاره‌ نیز به‌ پایان میرسد.‌


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد